دکوراسیون رامسین: در نگاه اول معماری با حرکت ارتباطی ندارد، ساختمان ها ایستا و غیر متحرکند و به همین دلیل آنها را اموال غیر منقول مینامیم .حرکت از زمانی که پیکاسو به ذهنش خطور کرد، چیز تازهای در نقاشی هایش بیافزاید و با الهام از امپرسیونیسم، کوبیسم بوجود آمد. به دنبال آن سبکهای مختلف نقاشی ( پوریسم ، فتوریسم و)… بوجود آمدند، این مفاهیم تنها در نقاشی ادامه نداشت و به مرور معماران در آثار خود از آن بهره برده اند. معماری از بیننده انتظار حرکت دارد. حرکت در معماری یعنی راه رفتن در میان دیوارها، ستونها، سقفها و سایر عناصر بصری و ایجاد خیال در ذهن. هدف ازحرکت ایجاد خیال در ذهن بیننده است .صورت ظاهری اصل حرکت، در عواملی چون پیوستگی، تداوم، نواخت یا ریتم در زمان، تکرار، هندسه، سلسله مراتب و… تجلی مینماید. به بخشی از ویژگی های برجسته معماری سنتی ایرانی یعنی تناقض های شگرف در فضای بناها با عنوان پارادوکس حرکت و سکون پرداخته است. در این خصوص به دلیل تقسیم بندی معماری به سنتی و مدرن، نوع سنتی انتخاب شد. نمونه مورد بررسی در معماری سنتی ایران مسجد کبود تبریز بود و دلیل انتخاب این بنا وجود وجود ویژگی های خاص در ساخت بنا بوده است. نتیجه مطالعه مطالب مرتبط نشان داد، نیاز به حرکت با توجه به عملکرد بنا سبب شده تا معمار ایرانی از عناصر مختلفی برای ایجاد حرکت بهره گیرد تا بتواند به بهترین نحو نیازهای عملکردی بنا را برآورده سازد. معمار مسلمان ایرانی در متجلی ساختن معنویت و گذار انسان از عالم مادی و نیل به ملکوت از وجوه متنوع حرکت و سک ون در معماری مسجد کبود تبریز بهره گرفته است.پارادوکسی که از حضور همزمان حرکت و سکون حاصل می شود منجر به خلق اثری مقدس و فرا انسانی می گردد تا راه را برای درک حقیقت بی جا و مکان هموار گرداند.
توسعه شهرها موجب شد که برنامهریزان و مدیران شهری هر روز با چالشهای بسیاری دست به گریبان باشند. مسایل و مشکلاتی که بسیاری از آنها با روشهای گذشته برنامهریزی و مدیریت شهری نه تنها حل نشدهاند، بلکه زمینهساز مسایل و مشکلات دیگری شدهاند. یکی از ایرادات اساسی در برنامهریزی و مدیریت شهری در کشورهای در حال توسعه به خصوص ایران، ضعف عمده مشارکتهای مردمی و شعاری بودن مشارکتهای مطرح شده در طرحها و برنامههای شهری است. برنامهریزی محلهمبنا با نگاه پایین به بالا، کلینگر بودن در جنبههای مختلف، خردنگری و فرایند محور بودن از قابلیتهای بالایی در افزایش مشارکتهای مردمی و توانمندسازی ساکنین برخوردار است. این تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی و بر اساس مطالعات کتابخانهای صورت گرفته است و تلاش دارد دلایل توجه به رویکرد برنامهریزی محلهمبنا را مشخص نموده و امکانات و محدودیتهای آن را بیان دارد.
مفهوم توسعه و پیشرفت در تمام کشورهای جهان به نوعی با شهرها گره خورده است. شهرها، مراکز اصلی عرضه و ارایه خدمات و سکونت در کشورها به خصوص در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه است. در تمامی این کشورها، دولتها و حکومتهای محلی در تلاش میباشند تا با ارایه خدمات کاراتر و برنامهریزی بهتر، علاوه بر افزایش رفاه و سطح زندگی در شهرها، بر روند رشد شهرها، نظارت و کنترل داشته باشند و بتوانند از معضلات و مسایل زندگی شهری که ساکنان با آن درگیر هستند، تا حد امکان بکاهند.
امروزه با آشکار شدن ناکارآمدی راهکارهای تجویزی و متخصصمبنای برنامههای توسعهی شهری در دستیابی به اهداف مورد نظر بدون جلب مشارکت مردمی، توجه مدیران و برنامهریزان به سطوح پایینتر زندگی شهری و بهرهگیری از ظرفیتها و توانمندیهای اجتماعات محلی جلب شده است.
پیشینه تمامی طرحهای گذشته مانند، طرح ابنزر هاوارد با عنوان باغشهرهای فردا، طرح کلرنس پری و کلرنس اشتاین، طرح رادبرن، طرح فرانک لویدرایت در زمینه محلههای مسکونی و نظریات لوییس مامفورد، جین جیکوبز و فیشر و همچنین مجموعههای برنامهریزی شده، محلههای سنتی جدید، محله با محوریت حمل و نقل عمومی، رشد هوشمند، توسعه میان افزا و توسعه محلهای پایدار، نشان میدهد که هرکدام به شکلی به بازشناسی ساختار محلههای شهری با تاکید بر نیاز به توسعه، احساس تعلق اجتماعی و مکانی ساکنان پرداختهاند. با این وجود، نگاه بیشتر کالبدی، در کنار ضعف مشارکتهای نهادی و مردمی در بیشتر این طرحها، موفقیت چندانی را حاصل ننموده است.
اصرار بر استفاده از رویکردهای گذشته، مانند طرحهای جامع تقصیلی و برنامهریزی دستوری از بالا به پایین و همچنین روند طولانی تهیه، تصویب و اجرای اینگونه طرحها و برنامهها در کنار تمایل کمتر مدیران و برنامهریزان شهری به روشهای نوین شهرسازی و برنامهریزی در کشورهای در حال توسعه موجب شده است که بسیاری از اولویتهای ساکنین در زمان حاضر مورد غفلت قرار گیرد و تاکید بر رفع مشکلات گذشتهای باشد که بسیاری از آنها در زمان فعلی یا در دوران پس از تصویب طرح اهمیت خود را از دست دادهاند.
از این رو به نظر میرسد، برنامهریزی و مدیریت شهری در تمام ارکان آن نیاز به بازنگری دارد تا ساختارهای نوین برنامهریزی با دیدگاهی بومی شده بر اساس ساختارهای محلی و فرهنگی و بر اساس مقتضیات و شرایط به کار گرفته شود. شیوهای که بتواند نه تنها در سطح شهری آن، بلکه در سطح خرد و محلی نیز مورد استفاده قرار گیرد. به صورت سلسله مراتبی عمل کرده و در عین حال از نگاه فنسالارانه دوری جسته و مشارکتهای ساکنین محلی را موجب شود. زمان تهیه، تصویب و اجرای کوتاهتری داشته باشد و بر روشهای اجرایی تاکید کند. یکی از این راهکارها که امروزه در بسیاری از کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه به کار گرفته میشود برنامهریزی محلهمبنا است.